حرف های نا تمام

حرف های نا تمام
آخرین مطالب
  • ۰۳ تیر ۹۳ ، ۲۳:۴۹ ...
  • ۰۳ فروردين ۹۳ ، ۱۲:۳۸ آغاز

خاطره پنجشنبه آخر سال بخش اول

پنجشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۸:۳۹ ب.ظ

به نام خدا

امروز هم آخرین پنجشنبه سال بود هم آخرین روز سال.

امروز به غیر از اتفاقات بسی شیرینش که در طول زنگ های درسی افتاد و سه هندوانه را که سرکلاس های درس خوردیم بعد از ظهرش هم جریاناتی داشت.

یکی از دوستان دیروز اس ام اس زد که امروز برنامه ی مزار شهدا و بهشت زهرا است و بعد از مدرسه نماز را که خواندیم به سوی بهشت زهرا حرکت کردیم.

من و 4 نفر دیگر در ماشین یکی از معلمان نشستیم و 7 نفر دیگر در ماشین یکی دیگر از معلمان.

ایتدا به مزار شهدای هفتم تیر 1360 رفتیم.کلا مزار شهدا فضای بسیار خوب و آرامش بخشی دارد و واقعا آدم هرزگاهی به اینجور جاها نیاز دارد تا ببیند با خودش چند چند است و مخصوصا شهدای 7 تیر که کلا خاص هستند.

می گویند که دقایقی قبل از انفجار بمب در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی وسط جلسه شهید بهشتی می گویند که : "آقایان بوی بهشت می آید شما متوجه نمی شوید؟"و همه شروع می کنند هاج و واج به یک دییگر نگاه کردن و دقایقی بعد ... .

به قول امام بیشتر از اینکه آدم از شهادت این شهید بزرگوار ناراحت باشد از مظلومیتش ناراحت می شود که چه بلاهایی سرش آوردند و چه چیز هایی به او نسبت دادند که سزاوار خودشان بود.

بگذریم،بعد از زیارت شهدای 7 ام تیر به سر مزار شهید طهرانی مقدم رفتیم.واقعا آنجا آدم چه حسی پیدا می کند.

 دو جمله ی زیبا و تکان دهتده بالای مزار ایشان بودکه هر کدام دنیایی فکر دارد برای اهلش و دنیایی تاسف و خجالت دارد برای چون منی.

یکی اش بخشی از یک جمله ی حضرت آقا درباره ایشان بود که می گفتند "ایشان سردار عالیقدر،دانشمند برجسته و پارسای بی ادعا بود".

خیلی لیاقت و بزرگی می خواهد که رهبرت اینگونه درباره ات سخن بگوید. خوشا به سعادت ات ای شهید بزرگوار.

و جمله ی دوم جمله ی خودشان بود که گفته بودند"روی قبرم بنویسید اینجا مدفن کسی است که می خواست اسرائیل را نابودکند."

آن جا به این فکر افتادم که خدایا اگر بخواهند مرا با این شهید قیاس کنند و بگویند این اینکارها را کرد، تو چه کردی چه کار کنم و چه دارم که بگویم و بیچاره ای مانند من کجا و پارسای بی ادعا کجا.همین سوال و فکر کردن به جوابش عمری گریه و تاسف دارد...

 و واقعا من با این همه امکانات و فضای مناسب و چه و چه،چه کار کردم و کجای کارم و او کجاست، من چه می کنم و او چه کرد.1

بگذریم، بعد از آن گشتی در مزار شهدا زدیم و به سر خاک استاد ساعتی رفتیم و بسی از معلمان همراهمان از کمالات ایشان شنیدیم که فی المجلس حال نوشتنش را ندارم با این که خیلی زیبا بودند.

سپس به نیت دیدن غسالخانه به سمت آن رفتیم ولی در کمال تعجب گفتند بسته است و شنبه باز می کنیم که تنها برداشتی که ما کردیم این بود که احتمالا مرده ها پنجشنبه و جمعه نمی میرند و یا کار را به شنبه واگذار می کنند و یا چهارشنیه قال قضیه را می کنند.

بخش اول،تا میم تا.

۹۳/۰۲/۲۵ موافقین ۲ مخالفین ۰

نظرات  (۱)

خیلی نامردین به آدم یه خبر نمیدین.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی